پخش همکاری:
پخش همکاری:
فیلتر براساس قیمت:
فیلتر بر اساس رنگ:
فیلتر براساس قیمت:
تقویم دیواری تک برگ 33*70 SA903
تماس بگیرید۰۲۱۸۸۵۰۹۵۹۰سررسید شاملو
سالنامه شاملو یکی از بهترین و باکیفیت ترین برند های تولید و پخش سررسید ایران است .
سررسید ملایری سابق
مرکز تولید و پخش انواع سررسید و تقویم
زندگینامه احمد شاملو
احمد شاملو (Ahmad Shamlou) در بیستویکمین روز از آذر 1304 در محلهی صفی علیشاه تهران چشم به جهان گشود. مادرش کوکب از مهاجران قفقازی بود که در زمان انقلاب بلشویکی 1917 روسیه، بهناچار مجبور شده بود به ایران مهاجرت کند. پدرش حیدر نام داشت و از تبار اسماعیل میرزای صفوی بود. او افسر ارتش رضاشاه بود و برای انجام مأموریت، به شهرهای مختلف میرفت. از همین رو، دوران کودکی تا نوجوانی احمد شاملو در شهرهای بزرگ و کوچکی چون خاش، زاهدان، طبس، بم، و… گذشت. زندگی در شهرهای مختلف ایران با فرهنگهای متنوع و علاقهی احمد به فرهنگ عامه سبب شد او از سال 1316 و در 12سالگی کلمههایی از فرهنگ عامه را گردآوری کند که در فرهنگ لغتهای رسمی ثبت نمیشدند.
مأموریتهای کاری پدر تا دورهی دبیرستان احمد نیز ادامه داشت و سبب شد آنها زندگی در بیرجند، مشهد و گرگان را نیز تجربه کنند. احمد شاملو در سال 1318 به همراه خانواده به تهران آمد. او سال سوم دبیرستان را در مدرسهی ایرانشهر و فیروز بهرام تهران گذراند و به دلیل علاقه به یادگیری زبان آلمانی، در هنرستان صنعتی ایران و آلمان تحصیل کرد. در همان زمان به آموختن زبان فرانسوی، که زبان بینالمللی آن دوره بود، مشغول شد.
فعالیتهای سیاسی احمد شاملو
احمد که به نویسندگی علاقه داشت و در زمینهی اجتماعی نیز فردی دغدغهمند بود، مقالهنویسی در مطبوعات را به طور جدی از سال 1321 شروع کرد و در همین سال، بهخاطر فعالیتهای ضدمتفقین بازداشت شد. احمد مدتی در بازداشتگاه سیاسی شهربانی تهران حبس شد و سپس به بازداشتگاه سیاسی شوروی در رشت انتقال یافت؛ او در پاییز 1323 آزاد شد.
در سال 1324، احمد به همراه خانواده برای مأموریت کاری پدر راهی رضاییه (ارومیه) شد و در کلاس چهارم دبیرستان ادامهی تحصیل داد. همانجا بود که چریکهای فرقهی دموکرات به منزل آنها رفتند و او و پدرش را دستگیر کردند. بعد از این اتفاق، احمد شاملو برای همیشه ترک تحصیل کرد، به تهران بازگشت و مشغول کار در کتابفروشی شد. ضمن اینکه از اواخر سال 1325، به عنوان سردبیر هفتهنامهی «ادیب» فعالیت داشت. در سال 1327، هفتهنامهی ادبی «سخن نو» زیر نظر احمد و عبدالرضا ناظر به زیر چاپ رفت و چندین داستان کوتاه شاملو در این مجله منتشر شد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 علیه دکتر محمد مصدق، فضای سیاسی کشور بهشدت در خفقان بود. در همین دوران بود که مأموران مجموعهی شعر «آهنها و احساس» احمد را در چاپخانه سوزاندند. یورش علیه نوشتههای احمد شاملو به همینجا ختم نشد و ترجمهی کتاب «طلا در لجن» اثر ژیگموند موریس، قسمتهایی از کتاب «مردی که قلبش از سنگ بود» اثر مور یوکایی، برخی از داستانهای کوتاه و یادداشتهایی که برای مجموعهی «کتاب کوچه» گردآوری شده بود نابود شدند.
این حملات بهسوی نوشتههای احمد در نهایت به دستگیری مجدد او به عنوان زندانی سیاسی منجر شد. احمد مدتی در زندان موقت شهربانی و سپس در زندان قصر بود، تا اینکه پس از حدود یک سال، در روزهای سرد زمستان 1333 به خانه بازگشت.
زندگی شخصی احمد شاملو
احمد سه بار ازدواج کرد. نخستین ازدواج او با بانو اشرفالملوک اسلامیه بود که در سال 1326 رقم خورد. حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای سیاوش، سیروس، سامان و ساقی بود. با این حال، این زندگی زناشویی پس از حدود 10 سال به جدایی انجامید.
دومین ازدواج احمد با طوسی حائری ـ نویسنده، مترجم و اولین گویندهی زن رادیوی ملی ایران ـ بود. آنها پس از چهار سال زندگی مشترک از هم جدا شدند.
14 فروردین 1341 برای احمد روزی ویژه بود. شاملو در این روز با آیدا سرکیسیان (ریتا آتانث سرکیسیان) آشنا شد و مسیر زندگی شخصی و حتی حرفهای او تغییر کرد. احمد شاملو در این سالها بسیار کمکار بود و تقریباً هیچ اثر هنریای خلق نمیکرد، اما آشنایی با آیدا سبب شد زندگی برای او بار دیگر معنا بیابد، به طوری که خودش دربارهی تأثیر آیدا بر زندگیاش در گفتوگو با مجلهی فردوسی گفته بود: «هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او… من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم پیدا کردم.»
آیدا سرکیسیان و احمد در سال 1343 ازدواج کردند و تا پایان عمر شاملو، عاشقانه کنار هم زیستند. آیدا نقشی بیبدیل در نوشتهها و سرودههای این شاعر معاصر داشت و سخن گفتن و نوشتن دربارهی آثار احمد ، بدون صحبت از آیدا هیچگاه به کمال نمیرسد.
تأثیر نیما یوشیج بر احمد شاملو
نخستین دیدار احمد و نیما یوشیج به سال 1325 برمیگردد؛ سالی که شاملوی جوان تصویری از نیما را در روزنامه میبیند، شیفتهی آثارش میشود و خانهاش را مییابد. احمد شاملو از نیما میخواهد او را به شاگردی بپذیرد. اینگونه میشود که دیدارهای احمد شاملو و نیما یوشیج، و روابط عاطفی و خانوادگی آنها هر روز بیشتر و پررنگتر میشود.
احمد در آن سالها بهشدت تحت تأثیر شعر نیما یوشیج و سرودههای وی قرار داشت و نیما نیز شاملو را یکی از نزدیکترین افراد به روحیه و سبک خود میدانست، اما این رابطهی محکم دوطرفه تا زمان آشنایی شاملو با فریدون رهنما ـ شاعر، روزنامهنگار و سینماگر ـ بیشتر دوام نیاورد. فریدون رهنما که در اروپا زندگی میکرد، در زمان حضورش در ایران، با احمد شاملو دیدار کرد؛ همین دیدار سرآغاز تأثیرپذیری شاملو از رهنما و آشنایی او با شعر روز جهان بود.
در سال 1330، دفتر شعری از احمد با نام «قطعنامه» منتشر شد و فریدون رهنما در مقدمهی آن چنین نوشت: «ریتم اشعار صبح (شاملو) را با ریتم اشعار اسپانیولی و اشعار آمریکای لاتینی بعد از لورکا میشود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیما یوشیج که نتیجهی خشکی (در بهترین آثارش) به دهانمان میبرد، با احساسات از بند رستهی صبح (شاملو) به راه افتادهاند و ما را به نقاط عمیقِ درد پاشیده شده هدایت میکنند…» این عبارات در مقدمهی کتاب قطعنامه رابطهی نیما و شاملو را تیرهوتار کرد و آنطور که خود احمد گفته، نیما هرگز حاضر نشد توضیحات شاملو را دربارهی این انتقادها بشنود.